گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه عقاید اسلامی
جلد سوم
فصل چهارم : آداب پرسیدن



الف آنچه سزاوار است

4 / 1 خردورزی

4 / 2 پرسیدن برای دانستن

فصل چهارم : آداب پرسیدنالف آنچه سزاوار است4 / 1خردورزیامام علی علیه السلام :ای مردم! هرگاه کسی می پرسد ، بیندیشد و هرگاه پرسیده شد ، درنگ کند . به خدا سوگند که به دلیل سستی بسیاری از پرسیده شدگان و سکوت بسیاری از پرسندگان شما ، بلا و حقایق امور (1) بر شما نازل شده است .

4 / 2پرسیدن برای دانستنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه یکی از شما نزد برادرش می نشیند ، پس برای فهمیدن ، نه درمانده کردن او ، از وی بپرسد .

امام علی علیه السلام به پرسشگری که از ایشان ، درباره مشکلی پرسیده بود : برای فهمیدن ، نه درمانده کردن ، بپرس که نادان دانشجو ، مانند دانشمند است و دانشمند بی تدبیر ، مانند نادان آزاردهنده است .


.

1- .شاید مقصود از «حقایق امور» ، فتنه ها و ابتلاهای عیان و بزرگ باشد .(م)


ص: 144

عنه علیه السلام فی صِفَهِ المُؤمِنِ : یَصمُتُ لِیَسلَمَ ، ویَسأَلُ لِیَفهَمَ. (1)

الإمام الحسین علیه السلام :کانَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام بِالکوفَهِ فِی الجامِعِ إذ قامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنّی أسأَلُکَ عَن أشیاءَ . فَقالَ : سَل تَفَقُّهاً ولا تَسأَل تَعَنُّتاً. (2)

المناقب لابن شهر آشوب فی سیرَهِ الإمامِ الباقِرِ علیه السلام : قالَ الأبرَشُ الکَلبِیُّ لِهِشامٍ : مَن هذَا الَّذِی احتَوَشَهُ أهلُ العِراقِ ویَسأَلونَهُ ؟ قالَ : هذا نَبِیُّ الکوفَهِ ، وهُوَ یَزعُمُ أنَّهُ ابنُ رَسولِ اللّهِ وباقِرُ العِلمِ ومُفَسِّرُ القُرآنِ ، فَاسأَلهُ مَسأَلَهً لا یَعرِفُها ، فَأَتاهُ. وقالَ : یَا ابنَ عَلِیٍّ قَرَأتَ التَّوراهَ وَالإِنجیلَ وَالزَّبورَ وَالفُرقانَ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فَإِنّی سائِلُکَ عَن مَسائِلَ . قالَ : سَل ، فَإِن کُنتَ مُستَرشِداً فَسَتَنتَفِعُ بِما تَسأَلُ عَنهُ ، وإن کُنتَ مُتَعَنِّتاً فَتَضِلُّ بِما تَسأَلُ عَنهُ. (3)

الکافی عن الحسین بن علوان :سَأَلَ رَجُلٌ أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام عَن طَعمِ الماءِ . فَقالَ : سَل تَفَقُّهاً ولا تَسأَل تَعَنُّتاً ؛ طَعمُ الماءِ طَعمُ الحَیاهِ. (4)

.

1- .الکافی : ج 2 ص 230 ح 1 عن عبداللّه بن یونس عن الإمام الصادق علیه السلام وراجع: منیه المرید : ص 170 ، بحارالأنوار : ج 67 ص 345 ح 51 .
2- .الخصال : ص 209 ح 30 ، عیون أخبار الرضا : ج 1 ص 241 ح 1 ، علل الشرائع : ص 593 ح 44 کلّها عن عبداللّه بن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحارالأنوار : ج 10 ص 75 ح 1 .
3- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 198 ، بحارالأنوار : ج 46 ص 355 ح 9 .
4- .الکافی : ج 6 ص 381 ح 7 ، مجمع البیان : ج 7 ص 72 نقلاً عن العیّاشی عن الحسن بن علوان وراجع: الغارات : ج 1 ص 179 ، بحارالأنوار : ج 57 ص 15 .


ص: 145

امام علی علیه السلام در توصیف مؤمن : ساکت می گردد تا سلامت بماند و می پرسد تا بفهمد .

امام حسین علیه السلام :علی بن ابی طالب علیه السلام در مسجد جامع کوفه بود . مردی از اهل شام برخاست و گفت : ای امیرمؤمنان ! پرسش هایی از تو دارم . فرمود : «برای فهمیدن ، نه درمانده کردن ، بپرس» .

المناقب، ابن شهر آشوب در بیان سیره امام باقر علیه السلام : اَبرَش کلبی با اشاره به امام باقر علیه السلام از هشام پرسید : این شخص کیست که اهل عراق ، گِرد او را گرفته اند و از او می پرسند؟ گفت : این ، پیامبر کوفه است و او می پندارد که فرزند پیامبر خدا و شکافنده دانش و مفسّر قرآن است . پس پرسشی از او بپرس که نداند . ابرش نزد او آمد و گفت : ای پسر علی! آیا تورات و انجیل و زبور و قرآن را خوانده ای؟ فرمود : «بلی» . گفت : من چند سؤال می پرسم . فرمود : «بپرس که اگر رهجویی ، از آنچه می پرسی ، بهره می بری و اگر قصد آزار و درمانده کردن داری ، گم راه می شوی» .

الکافی به نقل از حسین بن علوان : مردی درباره مزه آب از امام صادق علیه السلام پرسید. فرمود : «برای فهمیدن ، نه درمانده کردن بپرس . مزه آب ، مزه زندگی است» .

.



ص: 146

4 / 3حُسنُ السُّؤالِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :حُسنُ السُّؤالِ نِصفُ العِلمِ. (1)

الإمام علیّ علیه السلام :مَن أحسَنَ السُّؤالَ عَلِمَ. (2)

عنه علیه السلام :مَن عَلِمَ أحسَنَ السُّؤالَ. (3)

عنه علیه السلام :أجمِلوا فِی الخِطابِ تَسمَعوا جَمیلَ الجَوابِ. (4)

4 / 4رِعایَهُ حَقِّ السّابِقِالإمام الصادق علیه السلام :أتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله رَجُلانِ : رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ ورَجُلٌ مِن ثَقیفٍ . فَقالَ الثَّقیفِیُّ : یا رَسولَ اللّهِ ، حاجَتی . فَقالَ : سَبَقَکَ أخوکَ الأَنصارِیُّ . فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنّی عَلی ظَهرِ سَفَرٍ وإنّی عَجلانُ . وقالَ الأَنصارِیُّ : إنّی قَد أذِنتُ لَهُ. (5)

.

1- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 25 ح 6744 ، شُعب الإیمان : ج 5 ص 255 ح 6568 ، مسند الشهاب : ج 1 ص 55 ح 21 ، الفردوس : ج 2 ص 141 ح 2716 کلّها عن ابن عمر ؛ تحف العقول : ص 56 وفیه «المسأله» بدل «السؤال» ، کنز الفوائد : ج 2 ص 189 ، نثر الدرّ : ج 1 ص 167 و ص 333 عن الإمام الحسن علیه السلام ، منیه المرید : ص 258 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 160 ح 159 .
2- .غرر الحکم : ح 7933 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 424 ح 7181 .
3- .غرر الحکم : ح 7674 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 451 ح 8042 وراجع: منیه المرید : ص 176 .
4- .غرر الحکم : ح 2568 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 91 ح 2153 .
5- .الکافی : ج 4 ص 261 ح 37 عن معاویه بن عمّار ، النوادر للأشعری : ص 139 ح 360 ، حلیه الأبرار : ج 1 ص 182 ح 6 عن معاویه بن عمّار ، بحارالأنوار : ج 99 ص 13 ح 42 وراجع: منیه المرید : ص 272 .


ص: 147



4 / 3 نیکو پرسیدن

4 / 4 رعایت حقّ تقدّم

4 / 3نیکو پرسیدنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیکویی پرسش ، نیمی از دانش است .

امام علی علیه السلام :هر کس نیکو بپرسد ، بداند .

امام علی علیه السلام :هرکس بداند ، نیکو بپرسد .

امام علی علیه السلام :زیبا خطاب کنید تا پاسخِ زیبا بشنوید .

4 / 4رعایت حقّ تقدّمامام صادق علیه السلام :دو مرد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند : مردی از انصار و مردی از ثقیف . مرد ثقیفی گفت : ای پیامبر خدا ! نیازی دارم . فرمود : «برادر انصاری ات مقدّم است» . گفت : ای پیامبر خدا ! من در سفرم و شتاب دارم . مرد انصاری گفت : به او اجازه دادم و نوبتم را به او وا نهادم .


.



ص: 148

ب ما لا یَنبَغی فیه4 / 5السُّؤالُ تَعَنُّتًاالاختصاص عن ابن عبّاس :قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ] لِعَبدِاللّهِ بنِ سَلامٍ] : الحَمدُ للّهِِ عَلی نَعمائِهِ ، یَابنَ سَلامٍ ، أجِئتَنی سائِلاً أو مُتَعَنِّتاً ؟ قالَ : بَل سائِلاً یا مُحَمَّدُ . قالَ : عَلَی الضَّلالَهِ أم عَلَی الهُدی ؟ قالَ : بَل عَلَی الهُدی یا مُحَمَّدُ . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : فَسَل عَمّا تَشاءُ. (1)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :شِرارُ النّاسِ الَّذینَ یَسأَلونَ عَن شِرارِ المَسائِلِ ؛ کَی یُغَلِّطوا بِهَا العُلَماءَ. (2)

سنن أبی داود عن معاویه :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله نَهی عَنِ الغَلوطاتِ (3) . (4)

.

1- .الاختصاص : ص 43 ، بحارالأنوار : ج 9 ص 336 ح 20 .
2- .جامع الاُصول : ج 5 ص 58 ح 3067 عن أبی هریره .
3- .الغَلوطه والأغلوطه : ما یُغالَط به (تاج العروس : ج 10 ص 355) .
4- .سنن أبی داود : ج 3 ص 321 ح 3656 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 174 ح 23748 ، المعجم الکبیر : ج 19 ص 380 ح 892 ، عیون الأخبار لابن قتیبه: ج 2 ص 117 وفیه «الأُغْلُوطات» بدل «الغلوطات» .


ص: 149



ب آنچه شایسته نیست

4 / 5 پرسیدن برای درمانده کردن

ب آنچه شایسته نیست4 / 5پرسیدن برای درمانده کردنالاختصاص به نقل از ابن عبّاس : پیامبر صلی الله علیه و آله به عبد اللّه بن سلام فرمود : «ای ابن سلام! سپاس ، خدای راست بر نعمت هایش . آیا برای پرسیدن آمده ای یا برای درمانده کردن ؟». گفت : ای محمّد! برای پرسیدن آمده ام . فرمود : «برای گم راهی یا هدایت ؟» . گفت :ای محمّد ! برای هدایت . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «هرچه می خواهی ، بپرس» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترینِ مردم ، کسانی اند که از بدترین مسئله ها ، می پرسند ، تا دانشمندان را به اشتباه بیندازند .

سنن أبی داوود به نقل از معاویه : پیامبر صلی الله علیه و آله از مغلطه کاری منع فرمود .


.



ص: 150

الإمام علیّ علیه السلام :النّاسُ مَنقوصونَ مَدخولونَ إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ ، سائِلُهُم مُتَعَنِّتٌ ، ومُجیبُهُم مُتَکَلِّفٌ. (1)

الإمام الصادق علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِعُنوانَ البَصرِیِّ فِی العِلمِ : فَاسأَلِ العُلَماءَ ما جَهِلتَ ، وإیّاکَ أن تَسأَلَهُم تَعَنُّتاً وتَجرِبَهً ، وإیّاکَ أن تَعمَلَ بِرَأیِکَ شَیئاً. (2)

راجع : ص 142 ح 2392 2393 و 144 ح 2395 2397 .

4 / 6السُّؤالُ عَمّا قَد یَضُرُّ جَوابُهُالکتاب«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاَ تَسْئلُواْ عَنْ أَشْیَاءَ إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَإِن تَسْئلُواْ عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْءَانُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ» . (3)

«قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلاَ تَسْئلْنِی عَن شَیْ ءٍ حَتَّی أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْرًا» . (4)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اُسکُتوا عَمّا سَکَتَ اللّهُ. (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی حَدَّ لَکُم حُدوداً فَلا تَعتَدوها ، وفَرَضَ عَلَیکُم فَرائِضَ فَلا تُضَیِّعوها ، وسَنَّ لَکُم سُنَناً فَاتَّبِعوها ، وحَرَّمَ عَلَیکُم حُرُماتٍ فَلا تَهتِکوها ، وعَفا لَکُم عَن أشیاءَ رَحمَهً مِنهُ لَکُم مِن غَیرِ نِسیانٍ فَلا تَتَکَلَّفوها. (6)

.

1- .نهج البلاغه : الحکمه 343 ، غرر الحکم : ح 2138 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 56 ح 32 .
2- .مشکاه الأنوار : ص 564 ح 1901 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 260 وراجع منیه المرید : ص 170 .
3- .المائده : 101 .
4- .الکهف : 70 .
5- .عوالی اللآلی : ج 3 ص 166 ح 61 ، السرائر : ج 1 ص 126 و ص 232 و ص 380 .
6- .الأمالی ، المفید : ص 159 ح 1 ، الأمالی ، الطوسی : ص 510 ح 1116 کلاهما عن علیّ بن ربیعه الوالبی عن الإمام علیّ علیه السلام ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 97 ، نهج البلاغه : الحکمه 105 کلاهما عن الإمام علیّ علیه السلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 2 ص 263 ح 11 ؛ المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 129 ح 7114 عن أبی ثعلبه الخشنی ، سنن الدار قطنی : ج 4 ص 298 ح 104 عن أبی الدرداء وکلاهما نحوه .


ص: 151



4 / 6 پرسیدن از چیزهایی که پاسخش زیانبار است

امام علی علیه السلام :مردم ، ناتمام و معیوب اند ، مگر کسی که خدا [ او را] نگه دارد . پرسشگرشان ، آزاردهنده و پاسخگویشان ، متکلّف است .

امام صادق علیه السلام در سفارشش به عنوان بصری درباره دانش : آنچه را نمی دانی ، از دانشمندان بپرس و مبادا برای درمانده کردن و آزمودن بپرسی ، و زنهار که در کاری به رأی خود ، عمل کنی !

ر . ک : ص 143 ح 2392 2393 و 145 ح 2395 2397 .

4 / 6پرسیدن از چیزهایی که پاسخش زیانبار استقرآن«ای مؤمنان! از چیزهایی مپرسید که اگر بر شما آشکار شوند بر شما ناخوش آید و اگر هنگام فرود آمدن قرآن آنها را بپرسید ، برای شما آشکار می شود . خدا از آنچه بود ، درگذشت و او آمرزنده بردبار است» .

«گفت : اگر مرا پیروی می کنی ، از چیزی مپرس تا خود از آن سخن به میان آورم» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آنچه خدا سکوت کرده ، سکوت کنید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال ، حدودی را برای شما تعیین نموده است ؛ از آنها فراتر نروید و واجباتی را بر شما واجب ساخته ، پس آنها را تباه مکنید و سنّت هایی را برای شما بنا نهاده ، پس از آنها پیروی کنید و حرام هایی را بر شما حرام کرده ، پس هتک حرمت نکنید و پاره ای چیزها را از روی رحمتش به شما بخشیده است ، بی آن که فراموش کرده باشد . پس خود را برای آنها به زحمت میندازید .


.



ص: 152

عنه صلی الله علیه و آله :دَعونی ما تَرَکتُکُم ، إنَّما أهلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم سُؤالُهُم وَاختِلافُهُم عَلی أنبِیائِهِم ، فَإِذا نَهَیتُکُم عَن شَیءٍ فَاجتَنِبوهُ ، وإذا أمَرتُکُم بِأَمرٍ فَأتوا مِنهُ مَا استَطَعتُم. (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَولا أنَّ بَنی إسرائیلَ قالوا : «وَ إِنَّآ إِن شَآءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ» (2) ما اُعطوا أبَداً ، ولَو أنَّهُمُ اعتَرَضوا بَقَرَهً مِنَ البَقَرِ فَذَبَحوها لَأَجزَأَت عَنهُم ، ولکِنَّهُم شَدَّدوا فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَیهِم. (3)

مسند أبی یعلی عن ابن عمر :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : لا یَزالُ هذَا الحَیُّ مِن قُرَیشٍ آمِنینَ حَتّی یَرُدّوهُم عَن دینِهِم (کفّار حمنا ) (4) . قالَ : فَقامَ إلَیهِ رَجُلٌ. فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، أفِی الجَنَّهِ أنَا أم فِی النّارِ ؟ قالَ : فِی الجَنَّهِ . ثُمَّ قامَ إلَیهِ آخَرُ فَقالَ : أفِی الجَنَّهِ أنَا أم فِی النّارِ ؟ ( قالَ : فِی النّارِ ) . ثُمَّ قالَ : اُسکُتوا عَنّی ما سَکَتُّ عَنکُم ، فَلَولا أن لا تَدافَنوا لَأَخبَرتُکُم بِمَلَئِکُم مِن أهلِ النّارِ حَتّی تَعرِفوهُم عِندَ المَوتِ ، ولَو اُمِرتُ أن أفعَلَ لَفَعَلتُ. (5)

.

1- .صحیح البخاری : ج 6 ص 2658 ح 6858 ، صحیح مسلم : ج 4 ص 1830 ح 1337 ، سنن ابن ماجه : ج 1 ص 3 ح 2 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 70 ح 7504 وص 190 ح 8150 کلّها عن أبی هریره نحوه .
2- .البقره : 70 .
3- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 189 نقلاً عن ابن أبی حاتم وابن مردویه عن أبی هریره .
4- .کذا، وإلیک ما فی هامش المصدر : «فیالمجمع: کفارا حما. [وفی أصلنا رسم علی الألف مدّه هکذا: کفآ رحمنا، فافهم أنّ قراءتها هکذا : کِفاءَ رَحِمِنا . أی : مقابل قرابتهم و رحمهم التی بینهم و بین رسول اللّه صلی الله علیه و آله . واللّه أعلم]» .
5- .مسند أبی یعلی : ج 5 ص 272 ح 5676 ، المطالب العالیه : ج 3 ص 78 ح 2929 وفیه «باُمّتی» بدل «آمنین» و «کفّارا حما» بدل «کفّار حمنا» وکلاهما عن ابن عمر .


ص: 153

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه را رها کرده ام ، وا گذارید . آنچه پیشینیانِ شما را هلاک کرد ، پرسیدن و اختلاف آنها با پیامبرانشان بود . پس هرگاه شما را از چیزی باز داشتم ، از آن دوری کنید و هرگاه به کاری فرمان دادم ، به اندازه توان خود ، آن را انجام دهید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر نبود که بنی اسرائیل گفتند : «و بی گمان ، اگر خدا بخواهد ، ما ره یافتگانیم» ، هرگز به مقصود نمی رسیدند و اگر آنان ، گاوی از میان گاوها می گرفتند و آن را ذبح می کردند ، کفایتشان می کرد؛ ولی آنها سخت گرفتند . پس خدا هم بر آنها سخت گرفت .

مسند أبی یعلی به نقل از ابن عمر : شنیدم که پیامبر خدا فرمود : «همواره ، این عشیره قریش در امان باشند تا خویشاوندان کافر را از دینشان بازگردانند» . مردی برخاست و گفت : ای پیامبر خدا! آیا من بهشتی ام یا جهنّمی؟ فرمود : «تو در بهشتی» . سپس دیگری برخاست و گفت: آیا من بهشتی ام یا جهنّمی؟ فرمود: «تو در جهنّمی» . سپس فرمود: «در آنچه من ساکت ماندم، شما هم ساکت باشید واگر نبود که همدیگر را دفن نمی کردید ، جهنّمیان شما را معرفی می کردم ، تا آنان را هنگام مرگ بشناسید و اگر به این کار فرمان می یافتم ، بی گمان ، انجام می دادم» .

.



ص: 154

الإمام الرضا علیه السلام :إنَّ رَجُلاً مِن بَنی إسرائیلَ قَتَلَ قَرابَهً لَهُ ثُمَّ أخَذَهُ وطَرَحَهُ عَلی طَریقِ أفضَلِ سِبطٍ مِن أسباطِ بَنی إسرائیلَ ، ثُمَّ جاءَ یَطلُبُ بِدَمِهِ ، فَقالوا لِموسی علیه السلام : إنَّ سِبطَ آلِ فُلانٍ قَتَلوا فُلاناً ، فَأَخبِرنا مَن قَتَلَهُ ؟ قالَ : اِیتونی بِبَقَرَهٍ ، «قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَهِلِینَ» (1) ، ولَو أنَّهُم عَمَدوا إلی أیِّ بَقَرَهٍ أجزَأَتهُم ولکِن شَدَّدوا فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَیهِم . «قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ لاَّ فَارِضٌ وَ لاَ بِکْرٌ» (2) یعنی لا صَغیرَهٌ ولا کَبیرَهٌ «عَوَانُم بَیْنَ ذَ لِکَ» (3) ، ولَو أنَّهُم عَمَدوا إلی أیِّ بَقَرَهٍ أجزَأَتهُم ، ولکِن شَدَّدوا فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَیهِم . «قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ صَفْرَآءُ فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّظِرِینَ» (4) ، ولَو أنَّهُم عَمَدوا إلی أیِّ بَقَرَهٍ لَأَجزَأَتهُم ، ولکِن شَدَّدوا فَشَدَّدَ اللّهُ عَلَیهِم . «قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَبَهَ عَلَیْنَا وَ إِنَّآ إِن شَآءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ * قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ لاَّ ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَ لاَ تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَهٌ لاَّ شِیَهَ فِیهَا قَالُواْ الْئنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ» (5) . فَطَلَبوها ، فَوَجَدوها عِندَ فَتًی مِن بَنی إسرائیلَ ، فَقالَ : لا أبیعُها إلاّ بِمِل ءِ مَسکِها (6) ذَهَباً . فَجاؤوا إلی موسی علیه السلام فَقالوا لَهُ ذلِکَ . فَقالَ : اِشتَروها . فَاشتَرَوها وجاؤوا بِها ، فَأَمَرَ بِذَبحِها ، ثُمَّ أمَرَ أن یُضرَبَ المَیِّتُ بِذَنَبِها ، فَلَمّا فَعَلوا ذلِکَ حَیِیَ المَقتولُ ، وقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ ابنَ عَمّی قَتَلَنی دونَ مَن یُدَّعی عَلَیهِ قَتلی . فَعَلِموا بِذلِکَ قاتِلَهُ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ موسَی بنُ عِمرانَ علیه السلام لِبَعضِ أصحابِهِ : إنَّ هذِهِ البَقَرَهَ لَها نَبَأٌ . فَقالَ : وما هُوَ ؟ قالَ : إنَّ فَتَیً مِن بَنی إسرائیلَ کانَ بارًّا بِأَبیهِ وإنَّهُ اشتَری تَبیعاً فَجاءَ إلی أبیهِ ورَأی أنَّ المَقالیدَ تَحتَ رَأسِهِ ، فَکَرِهَ أن یوقِظَهُ فَتَرَکَ ذلِکَ البَیعَ ، فَاستَیقَظَ أبوهُ ، فَأَخبَرَهُ ، فَقالَ لَهُ : أحسَنتَ ، خُذ هذِهِ البَقَرَهَ فَهِیَ لَکَ عِوَضاً لِما فاتَکَ . قالَ : فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ موسَی بنُ عِمرانَ علیه السلام : اُنظُروا إلَی البِرِّ ما بَلَغَ بِأَهلِهِ ؟ ! (7)

.

1- .البقره : 67 .
2- .البقره : 68 .
3- .البقره : 69 .
4- .البقره : 70 .
5- .البقره : 71 .
6- .المَسْکَ بسکون السینَ : الجِلْد (النهایه : ج 4 ص 331) .
7- .عیون أخبار الرضا : ج 2 ص 13 ح 31 ، تفسیر العیّاشی¨ : ج 1 ص 46 ح 57 وفیه «فَقالَ لِرَسولِ اللّه ِ موسَی علیه السلام بَعضُأصحابِهِ» بدل «فَقالَ رَسولُ اللّه ِ موسَی بنُ عِمرانَ علیه السلام لِبَعضِ أصحابِهِ» وکلاهما عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطی ، بحارالأنوار : ج 13 ص 263 ح 2 .


ص: 155

امام رضا علیه السلام :مردی از بنی اسرائیل ، یکی از خویشان خود را کُشت و جسدش را بر سرِ راه برترینِ خاندان بنی اسرائیل افکند . سپس به خونخواهی اش آمد . به موسی علیه السلام گفتند : فلان خاندان ، فلانی را کشته اند . ما را از قاتلش آگاه کن . فرمود : «ماده گاوی برایم بیاورید» . «گفتند : آیا ما را به ریشخند می گیری؟ فرمود : به خدا پناه می برم از این که از نادانان باشم» . اگر آنان هر گاوی را قصد می کردند ، کفایتشان می کرد؛ ولی سخت گرفتند . خدا هم بر آنان سخت گرفت . «گفتند : پروردگار خود را بخوان تا برای ما روشن کند که آن چگونه است . گفت : خداوند می فرماید : «آن ، ماده گاوی است نه پیر و از کار افتاده و نه تازه سال ، میان این دو» یعنی نه کوچک و نه بزرگ . اگر آنان هر گاوی را قصد می کردند ، کفایتشان می کرد؛ ولی سخت گرفتند . خدا هم بر آنان سخت گرفت . «گفتند : پروردگارت را بخوان تا برای ما روشن کند که رنگش چگونه است؟ گفت : خداوند می فرماید: «آن ، ماده گاوی است زرد روشن که رنگش مایه سرور بینندگان می گردد»» . اگر آنها هر گاوی را قصد می کردند ، کفایتشان می کرد؛ ولی سخت گرفتند . خدا هم بر آنها سخت گرفت . «گفتند : پروردگارت را بخوان تا برای ما روشن کند که آن چگونه است؟ ماده گاو بر ما مشتبه شده است و بی گمان ، اگر خدا بخواهد ، ما ره یافتگانیم . گفت : خداوند می فرماید : «آن ، ماده گاوی است که نه رام است تا زمین را شخم زند ، و نه کشتزار را آبیاری کند . سالم است و هیچ لکّه ای در آن نیست» . گفتند : اکنون ، حقّ مطلب را آوردی» . پس به جستجویش پرداختند و آن را نزد جوانی از بنی اسرائیل یافتند . جوان گفت : آن را نمی فروشم ، جز در برابر آن که پوستش را پُر از طلا کنید . پس نزد موسی علیه السلام آمدند و مطلب را برایش گفتند . فرمود : «آن را بخرید» . پس آن را خریدند و آوردند . وی به ذبحش فرمان داد . سپس دستور داد که با دُم آن به جسد مرده بزنند . چون چنین کردند ، مقتول زنده شد و گفت : ای پیامبر خدا! پسر عمویم مرا کشته است ، نه کسی که متّهم به قتل من شده است . بدین وسیله ، قاتلش را شناختند . سپس پیامبر خدا ، موسی بن عمران علیه السلام ، به یکی از یارانش فرمود : «این ماده گاو ، داستانی دارد» . وی گفت : آن چیست؟ فرمود : «جوانی از بنی اسرائیل نسبت به پدرش مهربان و نیکوکار بود . روزی گوساله ای یک ساله خرید و نزد پدرش آمد [تا بهای آن را بپردازد] ؛ ولی کلیدها[ی گاوصندوق] را زیر سرِ پدرش دید و چون بیدار کردنش را ناخوش داشت ، از خرید آن منصرف شد . پس پدرش بیدار شد و پسر ، او را آگاه کرد . پدرش گفت : آفرین ! این ماده گاو را به جای آنچه از دستت رفته است ، بگیر». سپس پیامبر خدا ، موسی بن عمران علیه السلام ، به صحابی اش فرمود : «بنگر که نیکی با اهلش چه می کند» .

.



ص: 156

الإمام علیّ علیه السلام :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَهُ «وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلا» (1) قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، أفی کُلِّ عامٍ ؟ فَسَکَتَ ، فَقالوا : أفی کُلِّ عامٍ ؟ فَسَکَتَ . قالَ : ثُمَّ قالوا : أفی کُلِّ عامٍ ؟ فَقالَ : لا ، ولَو قُلتُ نَعَم لَوَجَبَت . فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالی : «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاَ تَسْئلُواْ عَنْ أَشْیَآءَ إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» (2) إلی آخر الآیه. (3)

.

1- .آل عمران : 97 .
2- .المائده : 101 .
3- .مسند ابن حنبل: ج 1 ص 240 ح 905 ، المستدرک علی الصحیحین: ج 2 ص 322 ح 3157 ، سنن الدار قطنی: ج 2 ص 280 ح 202 نحوه وکلّها عن أبی البختری ؛ دعائم الإسلام : ج 1 ص 288 ، بحارالأنوار : ج 99 ص 22 ح 84 .


ص: 157

امام علی علیه السلام :هنگامی که این آیه نازل شد : «حجّ این خانه برای خدا بر هر که توانایی رفتن به سوی آن را دارد ، واجب است» ، پرسیدند : ای پیامبر خدا ! آیا در هر سال؟ ایشان ، خاموش ماند . باز گفتند : آیا در هر سال؟ باز ساکت ماند . سپس باز هم پرسیدند : آیا در هر سال؟ فرمود : «نه ؛ و اگر می گفتم : آری ، بی گمان ، واجب می شد» . سپس خداوند متعال ، این آیه را نازل فرمود : «ای کسانی که ایمان آوردید! از چیزهایی مپرسید که اگر بر شما آشکار شود ، ناراحتتان می کند...» .

.



ص: 158

سنن ابن ماجه عن أنس :قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ! الحَجُّ فی کُلِّ عامٍ ؟ قالَ : لَو قُلتُ : نَعَم لَوَجَبَت ، ولَو وَجَبَت لَم تَقوموا بِها ، ولَو لَم تَقوموا بِها عُذِّبتُم. (1)

مسند ابن حنبل عن ابن عبّاس :خَطَبَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : یا أیُّهَا النّاسُ ، کُتِبَ عَلَیکُمُ الحَجُّ . قالَ : فَقامَ الأَقرَعُ بنُ حابِسٍ فَقالَ : أفی کُلِّ عامٍ یا رَسولَ اللّهِ ؟ فَقالَ : لَو قُلتُها لَوَجَبَت ، ولَو وَجَبَت لَم تَعمَلوا بِها ولَم تَستَطیعوا أن تَعمَلوا بِها ، الحَجُّ مَرَّهٌ فَمَن زادَ فَهُوَ تَطَوُّعٌ. (2)

مسند ابن حنبل :إنَّ رَجُلاً قالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، الحَجُّ کُلَّ عامٍ ؟ فَقالَ : بَل حَجَّهٌ عَلی کُلِّ إنسانٍ ، ولَو قُلتُ : نَعَم کُلَّ عامٍ ، لَکانَ کُلَّ عامٍ. (3)

.

1- .سنن ابن ماجه : ج 2 ص 963 ح 2885 ، مسند أبی یعلی : ج 4 ص 19 ح 3678 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 623 ح 2642 و ص 549 ح 2304 نحوه ، السنن الکبری : ج 4 ص 534 ح 8617 ، کنزالعمّال : ج 5 ص 21 ح 11873 ؛ عوالی اللآلی : ج 1 ص 169 ح 189 وراجع: سنن الدارمی : ج 1 ص 456 ح 1736 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 643 ح 1728 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 645 ح 2741 .


ص: 159

سنن ابن ماجه به نقل از انس بن مالک : گفتند : ای پیامبر خدا ! آیا حج در هر سال بر ما واجب است؟ فرمود : «اگر می گفتم آری ، بی گمان ، واجب می شد و اگر واجب می شد ، از عهده اش بر نمی آمدید و اگر بدان نمی پرداختید ، عذاب می شدید» .

مسند ابن حنبل به نقل از ابن عبّاس : پیامبر خدا برای ما خطبه خواند و فرمود : «ای مردم! حج بر شما مقرّر شده است» . اقرع بن حابس برخاست و گفت : ای پیامبر خدا ! آیا در هر سال؟ فرمود : «اگر می گفتم [ بلی] ، واجب می شد و اگر واجب می شد ، بدان عمل نمی کردید و نمی توانستید عمل کنید . حج ، یک بار واجب است . هرکه بیشتر به جا آورد ، مستحب است» .

مسند ابن حنبل :مردی گفت : ای پیامبر خدا ! حج در هر سال است؟ فرمود : «بر هر انسان ، یک حج [ واجب ]است و اگر گفته بودم : آری ، در هر سال است ، در هر سال ، واجب می شد» .

.



ص: 160

صحیح البخاری عن أنس :خَطَبَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خُطبَهً ما سَمِعتُ مِثلَها قَطُّ . قالَ : لَو تَعلَمونَ ما أعلَمُ لَضَحِکتُم قَلیلاً ولَبَکَیتُم کَثیراً . فَغَطّی أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وُجوهَهُم، لَهُم خَنینٌ . فَقالَ رَجُلٌ : مَن أبی ؟ قالَ : فُلانٌ . فَنَزَلَت هذِهِ الآیَهُ «لاَ تَسْئلُواْ عَنْ أَشْیَآءَ إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ». (1)

صحیح البخاری عن أبی موسی الأشعریّ :سُئِلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن أشیاءَ کَرِهَها ، فَلَمّا أکثَروا عَلَیهِ المَسأَلَهَ غَضِبَ وقالَ : سَلونی . فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، مَن أبی ؟ قالَ : أبوکَ حُذافَهُ . ثُمَّ قامَ آخَرُ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، مَن أبی ؟ فَقالَ : أبوکَ سالِمٌ مَولی شَیبَهَ . فَلَمّا رَأی عُمَرُ ما بِوَجهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ الغَضَبِ قالَ : إنّا نَتوبُ إلَی اللّهِ عز و جل. (2)

صحیح البخاری عن ابن عبّاس :کانَ قَومٌ یَسأَلونَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله استِهزاءً، فَیَقولُ الرَّجُلُ : مَن أبی ؟ ویَقولُ الرَّجُلُ تَضِلُّ ناقَتُهُ : أینَ ناقَتی ؟ فَأَنزَلَ اللّهُ فیهِم هذِهِ الآیَهَ : «لاَ تَسْئلُواْ عَنْ أَشْیَآءَ إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» حَتّی فَرَغَ مِنَ الآیَهِ کُلِّها. (3)

.

1- .صحیح البخاری : ج 4 ص 1689 ح 4345 و ج 6 ص 2660 ح 6865 نحوه وراجع: صحیح مسلم : ج 4 ص 1832 ح 2359 .
2- .صحیح البخاری : ج 6 ص 2659 ح 6861 ، صحیح مسلم : ج 4 ص 1834 ح 138 ، مسند أبی یعلی : ج 6 ص 409 ح 7266 وفیه «شعبه» بدل «شیبه» .
3- .صحیح البخاری : ج 4 ص 1689 ح 4346 ، السنن الکبری : ج 6 ص 316 ح 12076 مع تقدیم وتأخیر .


ص: 161

صحیح البخاری به نقل از انس : پیامبر خدا خطبه ای خواند که هرگز نظیرش را نشنیده بودم . فرمود : «اگر آنچه را من می دانستم ، می دانستید ، کم می خندیدید و فراوان می گریستید» . یاران پیامبر صلی الله علیه و آله چهره هایشان را پوشاندند و آرام گریستند . مردی گفت : پدر من کیست؟ فرمود : «فلانی» . آن گاه این آیه نازل شد : «از چیزهایی مپرسید که اگر آشکار شود ، ناراحتتان می کند» .

صحیح البخاری به نقل از ابو موسی اشعری : از پیامبر خدا چیزهایی پرسیده شد که ناخوش می داشت . چون پرسش ها فراوان شد ، خشمگین شد و فرمود : «از من بپرسید» . مردی برخاست و گفت : ای پیامبر خدا ! پدر من کیست؟ فرمود : «پدر تو حذافه است» . دیگری برخاست و گفت : ای پیامبر خدا ! پدر من کیست؟ فرمود : «پدر تو سالم ، آزادشده شیبه است» . پس چون عمَر خشم را در چهره پیامبر خدا دید ، گفت : بی گمان ، ما به سوی خدا عز و جل توبه می کنیم .

صحیح البخاری به نقل از ابن عبّاس : گروهی به ریشخند از پیامبر خدا سؤال می کردند . مردی می گفت : پدر من کیست؟ و مردی که شترش را گم کرده بود ، می پرسید : شترم کجاست؟ پس خداوند ، این آیه را درباره آنان نازل فرمود : «از چیزهایی مپرسید که اگر آشکار شود ، ناراحتتان می کند ...» .

.



ص: 162

الکافی عن أبی الجارود :قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : إذا حَدَّثتُکُم بِشَیءٍ فَاسأَلونی مِن کِتابِ اللّهِ . ثُمَّ قالَ فی بَعضِ حَدیثِهِ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَهی عَنِ القیلِ وَالقالِ ، وفَسادِ المالِ ، وکَثرَهِ السُّؤالِ . فَقیلَ لَهُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أینَ هذا مِن کِتابِ اللّهِ ؟ قالَ : إنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ : «لاَّ خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَحِم بَیْنَ النَّاسِ» (1) وقالَ : «وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَآءَ أَمْوَ لَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَمً» (2) وقالَ : «لاَ تَسْئلُواْ عَنْ أَشْیَآءَ إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» . (3)

الإمام الباقر علیه السلام :اِشتَرِ الجُبنَ مِن أسواقِ المُسلِمینَ مِن أیدِی المُصَلّینَ ، ولا تَسأَل عَنهُ إلاّ أن یَأتِیَکَ مَن یُخبِرُکَ عَنهُ. (4)

عنه علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ الفُضَیلُ وزُرارَهُ ومُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ عَن شِراءِ اللَّحمِ مِنَ الأَسواقِ ولا یُدری ما یَصنَعُ القَصّابونَ : کُل إذا کانَ ذلِکَ فی أسواقِ المُسلِمینَ ولا تَسأَل عَنهُ. (5)

الإمام الصادق علیه السلام :یا أیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا اللّهَ ولا تُکثِرُوا السُّؤالَ ، إنَّما هَلَکَ مَن کان قَبلَکُم بِکَثرَهِ سُؤالِهِم أنبِیاءَهُم ، وقَد قالَ اللّهُ عز و جل : «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاَ تَسْئلُواْ عَنْ أَشْیَآءَ إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» وَاسأَلوا عَمّا فَرَضَ اللّهُ عَلَیکُم ، وَاللّهِ إنَّ الرَّجُلَ یَأتینی فَیَسأَلُنی فَاُخبِرُهُ فَیَکفُرُ ، ولَو لَم یَسأَلنی ما ضَرَّهُ ، وقالَ اللّهُ : «وَإِن تَسْئلُواْ عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْءَانُ تُبْدَ لَکُمْ» إلی قَولِهِ : «قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُواْ بِهَا کَفِرِینَ» (6) . (7)

.

1- .النساء : 114 .
2- .النساء : 5 .
3- .الکافی : ج 1 ص 60 ح 5 وج 5 ص 300 ح 2 ، تهذیب الأحکام : ج 7 ص 231 ح 1010 ، المحاسن : ج 1 ص 419 ح 962 ، الاحتجاج : ج 2 ص 169 ح 198 کلّها عن أبی الجارود ، بحار الأنوار : ج 46 ص 303 ح 50 .
4- .الکافی : ج 6 ص 257 ح 1 عن أبی حمزه الثمالی ، بحارالأنوار : ج 10 ص 155 ح 4 .
5- .الکافی : ج 6 ص 237 ح 2 ، تهذیب الأحکام : ج 9 ص 72 ح 307 کلاهما عن عمربن اُذینه ، و ح 306 عن زراره .
6- .المائده : 102 .
7- .الاُصول الستّه عشر : ص 74 عن جابر ، بحارالأنوار : ج 1 ص 224 ح 16 وراجع: تفسیرالعیّاشی : ج 1 ص 347 ح 112 .


ص: 163

الکافی به نقل از ابو جارود : امام باقر علیه السلام فرمود : «هنگامی که درباره چیزی با شما سخن گفتم ، دلیل آن را از کتاب خدا از من بخواهید» . پس امام در یکی از سخنانش فرمود : «پیامبر خدا ، از قیل و قال و تباه کردن مال و فراوانیِ سؤال ، نهی فرمود» . گفته شد : ای فرزند پیامبر خدا ! این در کجای کتاب خداست؟ فرمود : «خداوند عز و جل می گوید : «در بسیاری از نجوای ایشان ، خیری نیست ، مگر آن که به صدقه دادن یا نیکی و یا اصلاح میان مردم فرمان دهد» و می فرماید : «اموالی را که خدا مایه قوام شما قرار داده ، به دست نابخردان مسپارید» . همچنین می فرماید : «از چیزهایی مپرسید که اگر آشکار شود ، ناراحتتان می کند» » .

امام باقر علیه السلام :پنیر را از بازار مسلمانان و از دست نمازگزاران بخر و از آن مپرس؛ مگر آن که کسی بیاید و از آن به تو خبر دهد .

امام باقر علیه السلام هنگامی که فضیل و زراره و محمّد بن مسلم از ایشان درباره خریدن گوشت از بازار پرسیدند ، در حالی که معلوم نیست قصّاب ها چه می کنند : همین که آن در بازار مسلمانان است ، بخور و از آن مپرس .

امام صادق علیه السلام :ای مردم! از خدا بپرهیزید و زیاد نپرسید . پیشینیان شما به دلیل بسیار پرسیدن از پیامبرانشان هلاک شدند . خداوند عز و جلفرموده است : «ای کسانی که ایمان آورده اید! از چیزهایی مپرسید که اگر آشکار شود ، ناراحتتان می کند» . از آنچه خداوند بر شما واجب کرده است ، بپرسید . به خدا سوگند ، مردی نزد من می آید و می پرسد و چون آگاهش کنم ، کافر می شود و اگر از من نمی پرسید ، زیانی به او نمی رسید . خداوند می فرماید : «اگر هنگام نزول قرآن از آنها بپرسید ، برایتان آشکار می شود» تا آن جا که می فرماید : «بی گمان ، پیش از شما نیز قومی از آن پرسیدند و سپس بدان کفر ورزیدند» .

.



ص: 164

عنه علیه السلام :إنَّ عَلِیًّا علیه السلام کانَ یَقولُ : أبهِموا ما أبهَمَهُ اللّهُ. (1)

عنه علیه السلام :خَمسَهُ أشیاءَ یَجِبُ عَلَی النّاسِ أن یَأخُذوا بِها ظاهِرَ الحُکمِ : الوَلایاتُ ، وَالتَّناکُحُ ، وَالمَواریثُ ، وَالذَّبائِحُ ، وَالشَّهاداتُ ، فَإِذا کانَ ظاهِرُهُ ظاهِراً مَأموناً جازَت شَهادَتُهُ ، ولا یُسأَلُ عَن باطِنِهِ. (2)

نهج البلاغه :خَطَبَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بِهذِهِ الخُطبَهِ [أی خُطبَهَ الأَشباحِ] عَلی مِنبَرِ الکوفَهِ ، وذلِکَ أنَّ رَجُلاً أتاهُ فَقالَ لَهُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، صِف لَنا رَبَّنا مِثلَما نَراهُ عِیاناًلِنَزدادَ لَهُ حُبًّا وبِهِ مَعرِفَهً . فَغَضِبَ ونادی : الصَّلاهَ جامِعَهً ، فَاجتَمَعَ النّاسُ حَتّی غَصَّ المَسجِدُ بِأَهلِهِ . فَصَعِدَ المِنبَرَ وهُوَ مُغضَبٌ مُتَغَیِّرُ اللَّونِ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ وصَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ قالَ : . . . فَانظُر أیُّهَا السّائِلُ : فَما دَلَّکَ القُرآنُ عَلَیهِ مِن صِفَتِهِ فَائتَمَّ بِهِ وَاستَضِئ بِنورِ هِدایَتِهِ ، وما کَلَّفَکَ الشَّیطانُ عِلمَهُ مِمّا لَیسَ فِی الکِتابِ عَلَیکَ فَرضُهُ ، ولا فی سُنَّهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وأئِمَّهِ الهُدی أثَرُهُ ، فَکِل عِلمَهُ إلَی اللّهِ سُبحانَهُ ، فَإِنَّ ذلِکَ مُنتَهی حَقِّ اللّهِ عَلَیکَ. (3)

سنن الترمذی عن سلمان :سُئِلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنِ السَّمنِ وَالجُبنِ وَالفِراءِ . فَقالَ : الحَلالُ ما أحَلَّ اللّهُ فی کِتابِهِ ، وَالحَرامُ ما حَرَّمَ اللّهُ فی کِتابِهِ ، وما سَکَتَ عَنهُ فَهُوَ مِمّا عَفا عَنهُ. (4)

.

1- .عوالی اللآلی : ج 2 ص 129 ح 355 عن إسحاق بن عمّار ، بحارالأنوار : ج 2 ص 272 ح 5 .
2- .الکافی : ج 7 ص 431 ح 15 ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 283 ح 781 و ص 288 ح 798 وفیه «بظاهر الحال» بدل «ظاهر الحکم» ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 16 ح 3244 کلّها عن یونس عن بعض رجاله .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 91 عن مسعده بن صدقه وراجع: تفسیر العیّاشی¨ : ج 1 ص 163 ح 5 .
4- .سنن الترمذی: ج 4 ص 220 ح 1726، سنن ابن ماجه: ج 2 ص 1117 ح 3367، المستدرک علی الصحیحین: ج 4 ص 129 ح 7115، السنن الکبری : ج 10 ص 21 ح 19723 .


ص: 165

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام می فرمود : «آنچه را خدا در ابهام گذارده است ، در ابهام بگذارید» .

امام صادق علیه السلام :در پنج چیز بر مردم واجب است که همان ظاهرِ حکم را بگیرند : ولایت ها ، ازدواج ، ارث ها ، ذبح ها و گواهی ها که اگر ظاهرش ظاهری معتمد بود ، گواهی اش پذیرفته می شود و از باطنش پرسیده نمی شود .

نهج البلاغه :امیر مؤمنان ، این خطبه (خطبه اَشباح) را بر منبر کوفه خواند و این ، بدان جهت بود که مردی نزد ایشان آمد و گفت : ای امیرمؤمنان! پروردگارمان را چنان برایمان توصیف کن که گویی وی را آشکارا می بینیم ، تا معرفت و محبّت ما به او افزون شود . امام علیه السلام خشمگین شد و به نماز جماعت ، ندا داد . مردم ، گِرد آمدند تا آن که مسجد ، مالامال از جمعیت شد . امام علیه السلام خشمناک و با رنگ چهره دگرگون شده بالای منبر رفت و حمد و ثنای الهی گفت و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد و فرمود : «... ای پرسشگر! از هر صفتی که قرآن ره نموده ، پیروی کن و از نور هدایتش روشنی گیر و در هر صفتی که شیطان ، تو را بدان وا می دارد ، ولی کتاب بر تو واجب ننموده است و اثری از آن در سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و پیشوایان هدایت نیست ، آگاهی به آن را به خداوند سبحان ، وا گذار که این ، نهایت حقّ خدا بر توست» .

سنن الترمذی به نقل از سلمان : از پیامبر خدا از روغن و پنیر و پوست خز پرسیده شد . فرمود : «حلال ، آن است که خداوند در کتابش حلال فرموده و حرام آن است که خداوند در کتابش حرام فرموده است و آنچه ساکت مانده ، از جمله چیزهایی است که خداوند از آنها درگذشته است» .

.



ص: 166

کتاب من لا یحضره الفقیه :سَأَلَ سُلَیمانُ بنُ جَعفَرٍ الجَعفَرِیُّ العَبدَ الصّالِحَ موسَی بنَ جَعفَرٍ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَأتِی السُّوقَ فَیَشتَری جُبَّهَ فِراءٍ ، لا یَدری أذَکِیَّهٌ هِیَ أم غَیرُ ذَکِیَّهٍ ، أیُصَلّی فیها ؟ فَقالَ : نَعَم لَیسَ عَلَیکُمُ المَسأَلَهُ ، إنَّ أبا جَعفَرٍ علیه السلام کانَ یَقولُ : إنَّ الخَوارِجَ ضَیَّقوا عَلی أنفُسِهِم بِجَهالَتِهِم ، إنَّ الدّینَ أوسَعُ مِن ذلِکَ. (1)

تهذیب الأحکام عن إسماعیل بن عیسی :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ علیه السلام عَن جُلودِ الفِراءِ یَشتَریهَا الرَّجُلُ فی سُوقٍ مِن أسواقِ الجَبَلِ ، أیَسأَلُ عَن ذَکاتِهِ إذا کانَ البائِعُ مُسلِماً غَیرَ عارِفٍ ؟ قالَ : عَلَیکُم أنتُم أن تَسأَلوا عَنهُ إذا رَأَیتُمُ المُشرِکینَ یَبیعونَ ذلِکَ ، وإذا رَأَیتُم یُصَلّونَ فیهِ فَلا تَسأَلوا عَنهُ. (2)

الکافی عن عمر بن حنظله :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إنّی تَزَوَّجتُ امرَأَهً فَسَأَلتُ عَنها فَقیلَ فیها . فَقالَ : وأنتَ لِمَ سأَلتَ أیضاً ! لَیسَ عَلَیکُمُ التَّفتیشُ. (3)

الکافی عن الکاهلیّ عن رجل عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :قُلتُ : أمُرُّ فِی الطَّریقِ فَیَسیلُ عَلَیَّ المیزابُ فی أوقاتٍ أعلَمُ أنَّ النّاسَ یَتَوَضَّؤونَ ؟ قالَ : قالَ : لَیسَ بِهِ بَأسٌ ، لا تَسأَل عَنهُ. (4)

.

1- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 257 ح 791 ، تهذیب الأحکام : ج 2 ص 368 ح 1529 عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر مضمرا وراجع: قرب الإسناد : ص 385 ح 1358 .
2- .تهذیب الأحکام : ج 2 ص 371 ح 1544 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 258 ح 792 .
3- .الکافی : ج 5 ص 569 ح 55 وراجع: تهذیب الأحکام : ج 7 ص 253 ح 1092 .
4- .الکافی : ج 3 ص 13 ح 3 .


ص: 167

کتاب من لا یحضره الفقیه :سلیمان بن جعفر جعفری ، از بنده صالح ، موسی بن جعفر علیه السلام پرسید : مردی به بازار می آید و بالاپوشی از پوست خز می خرد که نمی داند تذکیه شده است یا نه . آیا در آن نماز بخواند؟ ایشان پاسخ داد : «بلی . پرسیدن نیز بر شما لازم نیست . امام باقر علیه السلام می فرمود : خوارج با نادانی شان بر خود تنگ گرفتند . دین ، گسترده تر از این است » .

تهذیب الأحکام به نقل از اسماعیل بن عیسی : از ابوالحسن [ امام کاظم] علیه السلام پرسیدم : آیا انسان از تذکیه (ذبح شرعی) پوست های خز که در بازاری از بازارهای کوهستان می خرد و فروشنده ، مسلمانی ناآگاه است ، بپرسد؟ فرمود : «هنگامی پرسیدن بر شما واجب است که ببینید مشرکان ، اینها را می فروشند و هرگاه دیدید در آن نماز می خوانند ، از آن مپرسید» .

الکافی به نقل از عمر بن حنظله : به امام صادق علیه السلام گفتم : با زنی ازدواج کردم . سپس تحقیق کردم ، چیزهایی درباره اش گفته شد . امام علیه السلام فرمود : «چرا پرس و جو کردی؟ بررسی بر شما لازم نیست» .

الکافی به نقل از کاهلی ، از مردی که از امام صادق علیه السلام پرسید: من از راهی می گذرم که آب ناودان بر من می ریزد ، در هنگامی که می دانم مردم وضو می گیرند . (1) فرمود : «اشکالی ندارد و از آن مپرس» .

.

1- .ظاهراً مقصود از «تَوَضّأ» در متن روایت ، استنجاست ، وگرنه آب وضو پاک است و جای شک ندارد (ر . ک : وسائل الشیعه : ج 1 ص 222) .


ص: 168

راجع : ج 2 ص 108 (ما مدح من الجهل) .

4 / 7السُّؤالُ عَمّا لا فائِدَهَ فیهِالإمام علیّ علیه السلام :سَل عَمّا یَعنیکَ ، ودَع ما لا یَعنیکَ. (1)

عنه علیه السلام :لا تَسأَل عَمّا لا یَکونُ ؛ فَفِی الَّذی قَد کانَ لَکَ شُغلٌ. (2)

عنه علیه السلام :لا تَسأَلَنَّ عَمّا لَم یَکُن ؛ فَفِی الَّذی قَد کانَ عِلمٌ کافٍ. (3)

راجع : ص 142 (السؤال تفقّها) و 148 (السؤال تعنّتا) .

4 / 8کَثرَهُ السُّؤالِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ ... کَرِهَ لَکُم : قیلَ وقالَ ، وکَثرَهَ السُّؤالِ ، وإضاعَهَ المالِ. (4)

عنه صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ مُؤمِناً تَکَلَّمَ فَغَنِمَ ، أو سَکَتَ فَسَلِمَ ، إنّی أکرَهُ لَکُم عَن قیلَ وقالَ ، وإضاعَهَ المالِ ، وکَثرَهَ السُّؤالِ. (5)

.

1- .الغارات : ج 1 ص 179 عن أبی عمرو الکندی ، تفسیر العیّاشی¨ : ج 2 ص 207 ح 22 عن أبی بصیر مضمرا ، بحارالأنوار : ج 4 ص 283 ح 45 .
2- .نهج البلاغه : الحکمه 364 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 223 ح 11 .
3- .غرر الحکم : ح 10315 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 523 ح 9530 .
4- .صحیح البخاری : ج 5 ص 2229 ح 5630 عن المغیره ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1340 ح 1715 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 217 ح 8342، السنن الکبری: ج 8 ص 282 ح 16656 کلّها عن أبیهریره و ج 6 ص 103 ح 11340 عن المغیره، الطبقات الکبری : ج 7 ص 58 عن عبداللّه بن سبره عن أبیه نحوه ، کنزالعمّال : ج 16 ص 46 ح 43871 ؛ معانی الأخبار : ص 279 .
5- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 66 ح 184 .


ص: 169



4 / 7 پرسش از چیزهای بی فایده

4 / 8 بسیار پرسیدن

اشاره

ر . ک : ج 2 ص 109 (نادانیِ پسندیده) .

4 / 7پرسش از چیزهای بی فایدهامام علی علیه السلام :از آنچه به کارت می آید ، بپرس و آنچه را به کارت نمی آید ، وا گذار .

امام علی علیه السلام :از آنچه نمی شود ، مپرس که آنچه شده است ، تو را بس است .

امام علی علیه السلام :از آنچه نشده است ، مپرس که در آنچه شده است ، دانشی بسنده است .

ر . ک : ص 143 (پرسیدن برای دانستن) و 149 (پرسیدن برای درمانده کردن) .

4 / 8بسیار پرسیدنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، برای شما قیل و قال و بسیار پرسیدن و تباه کردن مال را ناپسند می دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، رحمت کند مؤمنی را که سخن گوید و غنیمت یابد یا خاموش باشد و سلامت مانَد . من برایتان قیل و قال و تباه کردن مال و فراوانی سؤال را ناپسند می دارم .


.



ص: 170

المعجم الأوسط عن عبد اللّه بن مسعود :جاءَ رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : أوصِنی . فَقالَ : دَع قیلَ وقالَ ، وکَثرَهَ السُّؤالِ ، وإضاعَهَ المالِ. (1)

الإمام علیّ علیه السلام :کَثرَهُ السُّؤالِ تورِثُ المَلالَ. (2)

الإمام الکاظم علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل یُبغِضُ القیلَ وَالقالَ ، وإضاعَهَ المالِ ، وکَثرَهَ السُّؤالِ. (3)

راجع : ص 162 ح 2421 و 454 ح 3140 و 454 ح 3141 .

تعلیق :إن قلتَ : قرأنا فی الحدیث 2384 المأثور عن الإمام علیّ علیه السلام أنّ «العلم لا یحصل إلاّ بخمسه أشیاء ، أوّلها : بکثره السؤال . . .» مع أنّنا نلاحظ فی هذه الأحادیث ذمّا لکثره السؤال ، فکیف یکون الجمع بینهما ؟ قلتُ : کثره السؤال مشروطه بألاّ تکون مضرّه ، بل تکون مفیده ، ولا تفضی إلی سأم المخاطَب وأذاه ، بل تؤدّی إلی زیاده العلم ، تکون ممدوحهً ، فإذا فُقد أحد الشروط ، فالسؤال قبیح وکثرته أقبح . من هنا ، فإنّ الأحادیث التی ترغّب المتعلّم فی السؤال وکثرته محموله علی الأسئله الحائزهِ الشروطَ الثلاثه . والأحادیث التی تنهی عن السؤال أو کثرته محموله علی الحالات التی لا یتوفّر فیها أحد الشروط ؛ ولکن یبدو أنّ القصد من النهی عن کثره السؤال هنا هو طرح الأسئله التی لا فائده فیها ، کما ذکر العلاّمه المجلسیّ فی «مرآه العقول» .

راجع : مرآه العقول : ج1 ص204 ، منیه المرید : ص257 (الآداب المختصّه بالمتعلّم : عدم تکرار سؤال ما یعلمه) .

.

1- .المعجم الأوسط : ج 1 ص 166 ح 518 ، تاریخ بغداد : ج 10 ص 193 ولیس فیه ذیله .
2- .غرر الحکم : ح 7094 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 389 ح 6585 .
3- .الکافی : ج 5 ص 301 ح 5 عن الوشّاء ، تحف العقول : ص 443 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 335 ح 16 .


ص: 171



توضیحی درباره نکوهش بسیار پرسیدن

المعجم الأوسط به نقل از عبد اللّه بن مسعود : مردی به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : مرا سفارش کن . فرمود : «قیل و قال و فراوانی سؤال و تباه کردن مال را وا گذار» .

امام علی علیه السلام :فراوانی پرسش ، ملال می آورد .

امام کاظم علیه السلام :خداوند عز و جل از قیل و قال و تباه کردن مال و فراوانی سؤال ، نفرت دارد .

ر . ک : ص 163 ح 2421 و 455 ح 3140 3141 .

توضیحی درباره نکوهش بسیار پرسیدنممکن است خواننده ای بپرسد که: در حدیث شماره 2384 ، امام علی علیه السلام توصیه به بسیار سؤال کردن کرد و فرمود : «دانش به دست نمی آید ، جز با پنج چیز : نخستین آنها بسیار سؤال کردن است ...» . این با احادیثی که در مذمّت کثرت سؤال است ، چگونه جمع می شود؟ در پاسخ می گوییم : نیکویی زیاد پرسیدن ، مشروط است به این که زیان بخش و یا برای درمانده کردن نباشد ؛ بلکه از آن، فایده ای حاصل آید . از این رو ، پرسش ، در صورتی که یکی از شرط ها را نداشته باشد ، زشت و کثرت آن ، زشت تر خواهد بود . از این جا می توان نتیجه گرفت احادیثی که جوینده دانش را به پرسش ترغیب می کند ، ناظر به پرسش هایی است که واجد شرایط سه گانه باشد و روایاتی که از پرسش یا فراوانی پرسش باز می دارد ، ناظر به پرسش هایی است که فاقد این شرط ها هستند و هیچ سودی در آنها نیست، همچنان که علاّمه مجلسی در مرآه العقول به آن اشاره کرده است .

ر . ک : مرآه العقول : ج 1 ص 204 ، مُنیه المرید : ص 257 (وظایف شاگرد / دوباره سؤال نکردنِ آنچه می آموزد) .


.



ص: 172

الفصل الخامس : أحکام التّعلّمأ ما یَجِبُ تَعَلُّمُهُ5 / 1مَعرِفَهُ اللّهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ العِلمِ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ. (1)

الإمام علیّ علیه السلام :العِلمُ بِاللّهِ أفضَلُ العِلمَینِ. (2)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ أفضَلَ الفَرائِضِ وأوجَبَها عَلَی الإِنسانِ مَعرِفَهُ الرَّبِّ وَالإِقِرارُ لَهُ بِالعُبودِیَّهِ. (3)

راجع : ص 76 ح 2236 و 78 ح 2237 .

.

1- .الفردوس : ج 1 ص 352 ح 1412 عن ابن عمر ، کنزالعمّال : ج 1 ص 415 ح 1760 ؛ جامع الأخبار : ص 147 ح 329 ، بحارالأنوار : ج 93 ص 282 ح 23 .
2- .غرر الحکم : ح 1674 .
3- .کفایه الأثر : ح 258 عن هشام ، بحارالأنوار : ج 4 ص 55 ح 34 .